تنها ترین ها
برای آن مینویسم که روزی دلش مهربان بود.
درباره وبلاگ


Rozalya

پيوندها
M O B I N
♕ دلشکسته ها ♕
من از پاییز غمگین ترم
سیگنال رایگان بورس
بیا تو دم در بده!
به روز ترینها
صداباران
عاشقانه
عاشقی بد دردیه
شاخه نیلوفر من
اشک گم شده
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان روزایه عاشقی و آدرس bee2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 713
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 713
بازدید ماه : 714
بازدید کل : 80323
تعداد مطالب : 687
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
Rozalya

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

از روزی کــه دلــم بیــت المقــدس تــو شــد

سنــگ میــزنــم بــه هــر اشغــالگــری . . .

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

کسی که به امید شانس نشسته باشد،سالهاست مُرده است

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

دختــره 13 سالشه استاتوس گذاشته :
خیلی سخته ببینی عشقت دستاش تو دستای کس دیگست ...
.
.
.
من 13 سالم بود پشت کمدمو به امید راه پیدا کردن به سمت سرزمین نارنیا بررسی میکردم :|

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

به نفس های تو در سایه سنگین سکوت

به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

من غرورم را به راحتی به دست نیاورده ام

که هر وقت دلت خواست خردش کنی…!!!

غرور من اگر بشکند…

با تیکه هایش شاهرگ زندگی تو را نیز خواهد زد…

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya


تاریخ تولدت مهم نیست، تاریخ “تبلـــورت” مهمه
اهل کجا بودنت مهم نیست ،”اهــل و بـجـا” بودنت مهمه
منطقه زندگیت مهم نیست ، “منطــق زنـدگـیت” مهمه
و گذشته ی زندگیت مهم نیست
امــروزت مهمه که چه گــذشتـه ای واسه فــردات میسازی ....

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

بعد از رفتنت جای خالی ات مثل کفــــــــش های سیندرلا اندازه ی هیچ یک از مردم شهر
نشد...
حتــــــــــــــی به زور

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

من اینجا زانوهایم را درآغوش گرفته بودم...
وقتی تو برای آغوش دیگری،زانو زده بودی...

**********************

پشت هر كوه بلند ،سبزه زارى است پر از یاد خدا و در آن باغ كسى میخواند :
كه خدا هست ،دگر غصه چرا؟

**********************

خـــــــــــــــــــــــــــــدای منـــــ …
دســــــــتانــــــــت که مالــــــــــــــ منــــــــــ باشند
هــــــــــیچ کــــــــــس مــــــــرا دست کم نمیگیرد !

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

آهســته بیا
تشکر هم نکن
نــظر هم نگــذار
همــان که بخــوانــی بــس است
مــن به بــی محــلی آدمــها عــادت دارم

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

""نه نه گریه نمیکنم !""

""چیزی رفته در چشمم!!!""


""به گمانم یک خاطره است."".

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

چگونه بفرستم 
    باورم
را برای تو تا باور کنی
از یادت بردنت کار
      من نیست....

 
برچسب:زمونه,, :: :: نويسنده : Rozalya

مردم عوض شدن،

زمونه عوض شده،

میدونی؟ این روزها،

وقتی با یه نفر دست میدی،

بعدش باید انگشتات رو هم بشماری و ببینی که هر ۵ تا رو پس گرفتی یا نه!

********************************************

دنیا از من بدش میاد چون دل بهش نبستم
اونقدر سختی کشیدم که دستش رو بستم

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

عاشق که می شوی  .....                                                         
  ناآرام می شوی .....                                     
     گاهی حسود     .....                       
         گاهی خود خواه     .....            
            گاهی دیوانه  .....        
               گاهی آرام .....
                   گاهی غمگین .....
                      گاهی خوشبخت ترین .....
                          یک روز به خودت میایی می بینی تنهایی .....
                              تنها ترین .....
                                  هیچ کس را نداری حتی برای دردو دل کردن و حرف زدن .....
                                      تنها غم می ماند کنارت و تنهایی و سیگار 

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

زندگی همینه کوچولوی من....
رسم یادگاری شدن، موندگار شدنِ یادت، لحظه هات،
لبخند زدنه!...
به اختیار هم اگر نشد،
به اجبار...
حالا اشکهاتو پاک کن گلم...
زل بزن تو چشمهای زندگی و بگو ســــــــــــــــــــــــــیــــــــب...!

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

در دیاری  که مردمانش عصا از کور میدزدند
من خوش باور ساده محبت جستجو کردم

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

می نویسم تا بگویم قصه ی ناگفته ی زندانی تن را:

غمین،پژمرده و بی تاب یار اکنون

دلی رنجور و خواهان پر و بال عقاب اکنون

نحیف و زرد ، بی بال پر است این دل

نمی داند که تا سر منزل مقصود یار

هفت خان پرپیچ و خمش راه است.

 
برچسب:روزگار, :: :: نويسنده : Rozalya

"‏روزگارا ..

که چنین سخت به من می گیری...

باخبرباش که پژمردن من آسان نیست...

گرچه دلگیرتر ازدیروزم گرچه فردای غم انگیزمرامی خواند...

لیک باوردارم ...

دلخوشی هایم نیست، زندگی بایدکرد‏"

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

ببين!

دكتري!

مهندسي!

خوشگلي!

خوش تيپي!

مايه داري!

اصلا آخرشي!

معرفت نداشته باشي، "مفت" نمي ارزي..

همين¡

 
برچسب:میس کال,, :: :: نويسنده : Rozalya

دلـم مـی خـواهـد . . .

یـک مـیـس کـال بـاشـم بـرایـت . . .

شـمـاره ای کـه . . .

سـیـوش نـکـرده بـاشـی !

... ... ... زیـر لـب . . . تـکـرارم کـنـی . . .

... ... بـه یـادم نـیـاوری .. .

دلـم مـی خـواهـد . . .

بـی اجـازه ی تـ ـو . . .
پـادشـاهـی کـنـم در نـاخود آگـاهـت 

 
برچسب:عشق,انتظار,مهربان,معنا,, :: :: نويسنده : Rozalya

براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست

براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،

چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم

براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود

مي نويسم تا بداند دل شكستن هنر نيست

نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم

و نه با شعرهايم دلتنگي ها را فرياد مي زنم

مي نويسم شايد نامهرباني هايش را باور كند
....

 
برچسب:بنی ادم,یکدیگر,ابزار, :: :: نويسنده : Rozalya

به زمانی رسیده ایم که بنی ادم ابزار یکدیگرند!!!

 
برچسب:جمله,زیبا,خدا,بخشید, :: :: نويسنده : Rozalya

يك جمله ی زیبا از طرف خدا :
“ قبل از خواب دیگران را ببخش ؛
و من قبل از اینکه بیدار شوید ، شما را بخشیده ام ”

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

دوستانی که نظر میدن به تبادل لینگ ,بهتر نیست شما تو وبلاگتون من رو ادد کنین ..بعد پیغام بزارید منم اددتون کنم...اد کردن که یه طرفه نمیشه....شما اگه مایل به تبادل لینک  هستین پیش قدم باشین.نه اینکه دعوت به تبادل لینک کنید

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

اگه يه وقت تنهاشدي اينوبدون كه خداهمه روبيرون کرده تاخودت باشي وخودش‏!‏

************************************"‏

هر چقد رو دیوار مجازی بنویسم بازم هیچ کدوم از حرفای دلمو نمی تونم بگم حرفایی که هرگز نه میشه گفت نه میشه نوشت‏"

 

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

جالب است!
آنان که بودنت را نمی بینند...
رفتنت را نامردی میخوانند!
درد دارد...!!!!!

****************************

زندگی چرخش واژگان است ، یکی به جرم تفاوت تنهاست ، یکی به جرم تنهایی متفاوت

*******************************

سخت است يكرنگ ماندن دردنياي كه مردمش براي پررنگ شدن حاضرندهزاررنگ باشند...

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

گاه این قدر گرم می شوی که آدم گرما زده می شود
گاه این قدر سرد که آدم میچاد !
تو بلد نیستی بهار باشی !؟

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

زین پس تنها ادامه می دهم در زیر باران...
حتی ب در خواست چتر هم جواب رد می دهم
می خواهم تنهایی ام را ب رخ این هوای دو نفره بکشم...!
باران نبار!!
من ن چتر دارم ن یار....

*****************************

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به
آسمان دعا میکنند

***************************

درگیر جنگ تن به تنم با تنی که نیست

دارم شکست می خورم از دشمنی که نیست

******************

به لطافت گل مریم                                                                                                              
و                                                                                                                                         
قشنگیه  پیمان مقدس آشنایی

عاشق هستیم و  عاشق میمانیم

  میدونی قشنگیه زندگی در چیست؟

اینکه تو بی خبر باشی و

یکی بخاطرت با خدا راز و نیاز کنه!!!!!!!

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

امروز با هم بودن را تجربه می کنیم و شاید فردا به یاد هم بودن را، پس امروز را بیا زیبا زندگی کنیم، به حرمت خاطرات فردا!

****************************************

هوای مردن به صورتم می زند سرما بر زندگی حاکم است به گمانم بیهوده زندگی می کنم..

************************************

وقتی تورا دیدم، دریافتم که از قبیله ای دیگر هستی، از قبیله ی آسمان.

سیمایت را در خورشید دیدم و نگاهت را در ماه خواندم.

من از پنجره ی چشمان تو با آسمان آشنا شدم و به ستاره ها سلام گفتم.

من دلم را در صمیمیت باران چشمان تو شستم.

تو از طلوع برایم گفتی و من آفتاب را در آینه ی نگاه تو یافتم.

اینک تو نیستی و من با یاد تو در کوچه ی اندوه به آسمان سلام می کنم... 

*************************

بزرگترین اشتباهم این بود. .
که التماست کردم بمانى…
نمى ارزیدى !!!
دیر فهمیدم..!

***********************************

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

بغض کن اما نبار-

خشک شو اما نریز

-دیر کن اما بیا...

 
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya

ای عــشـــــــــق کـــ یـســــی

از همـه پرسید ن
عـشـق چـیسـت ...؟

از کـودکی پرسی ـدن عـشـق
چیـسـ ت ؟ گفت ... بـــازی

از نـو جـوانی پرسیدن عـشق چیـسـت؟ گفت ....کیـنـه

از جـ وانــی پـرسیـدن عـشق چیـسـت ؟ گفـت ... پـولو و ثروت

از پیـر پرسیدن عـشق چیـ ست ؟ گفت ... عمـر

از گـل پرسیدن عشق چیست ؟ گفت .. . از من خوشبو
تره

از پر وانه پرسیدن عشق چیست ؟گفت ... از من
زیباتر

از خو رشید پرسیدن عشق چیست ؟ گفت ... از
من سو زانتر

... و در آخـــــر از خود عشـق پ ـرسیدن
.....؟؟؟؟؟؟

ای عـشـق تـو
کیـ ـســتی ؟؟؟ گـفـت بـه خـدا قـســم
نـگـاهـی بیش
نیسـتم