|
برچسب:, :: :: نويسنده : Rozalya
من عاشقانه میکنم نگاه بر دو چشم تو تو تازیانه می زنی به چشم و بر نگاه من چو آفتاب می شوم دمی که گرم و روشنت کنم چو ابر تیره می شوی که سد نهی به راه من خراب تر ازین کسی نمی شود که من شدم تو هرچه می کنی بکن ، سزات با خدای من ************************************************* هیچکس بامن دراین دنیا نبود/هیچکس مانند من تنها نبود/هیچ کس دردی زدردم برنداشت/بلکه دردی نیزبردردم گذاشت/هیچکس فکرمراباور نکرد/خطی ازشعرمراازبرنکرد/هیچکس معنای آزادی نگفت/دروجودم رد پایش را نجست/هیچکس آن یار دلخواهم نشد/هیچکس دمسازو همراهم نشد *************************************** اکثر ما نه به خاطر یافتن فردی کامل ، بلکه به خاطر کامل دیدن یک فرد نا کامل عاشق میشویم . . . *-*************************************** حضورت در کنار من معجزه نبود نبودنت هم فاجعه نیست فردا روزِ دیگری برای من خواهد بود بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت . . . ******************************************** نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |